فرار از تاریکفکری!...بسوی روشنفکری وخاص شدن!!
پس از سالها زندگی وزیستن دریک جا وبا مردمانی از جنس خویش(ازنظر نگرش)از طرفی بامشاهده برخی آدمها که از نگاه گرفته بود تا نحوه حرف زدن وراه رفتن و!!!
تحویل گرفتن این افراد توسط عوام خواستم مثل این افراد باشم از احوال یکی از این افراد جویا شدم از خود بگفت که ما روشنفکریم
پس حقیر نیز ناگزیر خواستم روشنفکر باشم پس از پرس وجو وتحقیق فهمیدم عده قلیلی درادارات شهرم و عده کثیری از این افراد در شهرستانها یافت میشوند پس ناگزیز بار خود ببستم به نزدیکترین شهرستان که نیکشهر وهمان حوالی رهسپار شدم .از اونجایی که میخواستم دیگر
روشنفکر ومتفاوت باشم خواستم مدتی دور باشم تا کامل درون دریای روشنفکری
غرق شوم خانه ای گرفتم وازبخت خوش من یکی از همساییه ام از این قبیل آدمها بود
ازخویش بگفت که از رده بالاها ودرسطح تیم ملی این شهرهستم ودر چهبارمسولیت
دارم واز اساتید روشنفکرن هستم پس در کنارش زانو زدم تا درسهایی دراین باب بمن
بیاموزد بشرط آنکه پس از روشنفکر شدن اورا بستایم در هرکجا که تعلیمی از ایشان
بنمایش گذارم! دودست را طبق عادت تاریکفکریم برچشمان بنهادم
بفرمود ایشان که کار زیادی ندارد بتو راههایی نشان میدهم که تورا در حد ریس یک اداره مرطبت دهد
از من سوال کرد که چقدر سواد داری؟گفتم دیپلمم شرمنده که با این سواد جلویتان نشستم
فرمود:نه نه منهم دیپلمم ولی سه سالی میشود نامنویسی کردم در دانشگاه شهر
که به تازگی خبر دادن بیا لیسانست آمده ببرش
خب آخرین مطالعه ورمانت چه بوده؟گفتم همان تصمیم کبری
آنگاه بمن بگفت پس قدرت تخیلاتت اندازه پت ومت است این را به وضوح بفهمیدم
کمی اندوهگین شدم که استاد بفرمود اشکالی ندارد در قدم اول سعی کن وقت
سلام وخداحافظی سکوت و بیشتر سرت را تکان دهی وبا دستانت پانتومیمی از سلام
وخداحافظی بنمایش بذاری!مرحله بعد یاد گرفتن تعدادی کلمات پر ملاته هرچه
بیشتر بدانید بهتره ولی به مغزت زیاد فشار نیار!کلماتی مثل ناسیونالیست-سیناپس-
پارادیم معنیش زیاد مهم نیست سعی کن میان حرفایت ازاین کلمات به کررات استفاده
کنی البته زیاد نشه که تابلو میشه
صورتت خوبه سعی کن ریش پروفسوری بزاری این نوع ریش بسیار تاثیر دارد تا جاییکه که تورا با یک شهروند لندنی یا تهرانی اشتباه بگیرند
همیشه در محافل ومجالس شاکی باش از وضع بد اقتصادی و اجتمایی دایم غر بزن هر مدیری را به باد انتقاد بگیر وپشت سرش غر بزن مهم نیست به چی! ولی بطور مثال
معمولا در این حوالی ومنطقه هوا گرمه بگو بر پدر این منطقه به آب وعلف لعنت بفرست
وشروع کن به تعریف کردن از هوای خوش ترجیحا خارج کشوریا شمال اگردیدی تورا خوب میشناسند از همون فنوج خودتون شنیدم هواش محشره!!!
مدام از پیشرفت جاهای دیگه ترجیحا آنتالیا تعریف کنید اگر هم دیدی هوا پسه از همین
تهران خودمون جوری تعریف کنید انگار 10سال اقامت ترکیه داشتید وبگید اونجا همه چیو با یک دکمه میارن در خونه
لباس گجری خیلی مهمه اگه تا این چابهار خواستی بری از اونجاییکه در منطقه آزاد هر
قبیل آدمی پیدا میشه لباست رو گجری بپوش وبگو تازه از پرواز امارات اومدم یا ترجیحا بگو جلسه شورای استانی دراینجا برگزار میشه مامورین امنیتی گیر دادن با لباس رسمی کشور بیاین
اگر رفتی مهمونی پس از چند دقیقه بگو میخوام برم دستشویی از دم درش برگرد شروع کن شاکی شدن از صاحب خانه که چرا فرنگی ندارید
سعی کن با کم پولان وفرومایگان کم بنشینی لیک اگر کاری هم با این جماعت داشتی خودت مستقیم تلیفون نزن کارت را به یک نفر دیگر تا به وی منتقل کنند
داشتن یک وبلاگ از ضروریات است حتی اگه یکبار هم با کامپیوتر کار نکردین مهم
نیست سعی کنید به قالب وبلاگ دست نزنید پیش فرض باشه و حتی المقدور سیاه باشه چون نشان دهنده احساسات درونی وسکوتیست پرمعنا! اسم وبلاگ هم بیشتر
از اسامی: شهر بی کسان-سکوت بی صدا و...واما مطالب داخلش را یک کتاب بخر ترجیحا شاملو وهرچند وقت یکبار شروع کن رونویسی مهمتر عده ای را بعنوان
تماشاچی بگمار تا وبلاگ ونوشته های دلخواهت را نشر کنند(باند ومافیای وبلاگی) وخود نیز پورسانت اجتمایی و....بگیر!!
سعی کن همیشه خود را منتصب کنی به نماینده مجلس یا ترجیحا فرماندار شخص
دایم ازبا هم بودنتان بگویید وشماره اش را از جایی بگیری هرچند یکبار زنگ بزنی یا حتی المقدور جلوی جمع تلیفون را سایلنت وشروع کنی به چرت وپرت وقول گرفتن از مسولین برای خلاصه به همه وعده کار در فلان جا را بده ودایم در حال سفارش این وآن باش
ودر آخر جهت جلب توجه بیشتر یک صفحه در فیسبوک برای خودت بسازی سنگ مفت گنجیشک مفت بنویس هرچه از اخبار منطقه بیشتر بگوش میرسد(بطور مثال حمایت از
نام بلوچستان وحذف نام مد است) تا بشوی فعال بعد هم تورا منتصب کنند به فعال.....
واین بود نکاتی برای روشنفکری وعوض شدنت این دروس را از پایین به بالا انجام بده تا
پس از گذشت مدتی منطقه یه کم پیشرفت کرد تورا بیشتر تعلیم دهم
دستان استاد را بفشردم وطبق وصیت استاد از پایین اول صفحه ای درست کردم در
فیسبوک وقتی وارد شدم دیدم عجب جاییست انگار همه با هم فامیلند وقتی چند
کلیک بیشتر زدم تازه فهمیدم گراناز تپه زن شهرمون شده نازیلا وچقدر هم زیبا شده ما نمیدونستیم چقدر هم خاطر خواه دارد در نهضت تا کلاس سوم درس خونده یک کلمات
انگلیسی واشعاری در صفحه اش مینویسد که ما معنیش را نمیدانیم از ماه حاتون همسایه اش سوال کردم بگفت که کپی پست میکند لعنتی!!
کمی بیشتر که گشت زدم دیدم نه بابا علی الرغم اینکه مورد تهاجم محافظه کاران قرار
گرفته همه هستند ووعکسهای آنچنانی لایک میکنند پس ما نیز از بهر روشنفکر شدن ومعروف شدن همه را یکجا لایک کردیم در کنار چند جمله از سقراط البته منتصب به خودم/
نوشته فوق طنزی بود اجتماعی ولی اصولا احترام گذاشتن به برخی افراد
مستلزم بی احترامی به برخی دیگر است!