.
حالا که پس از سالها مجددا برگشتم و میخوام گامی هرچند کوچک برای شهرستانمان بردارم از نحوه شروع،اداره وبلاگ و....
ایراد نگیرین سالها پیش بابت نوشتن و کامنت ها تهدید و بارها به دادگاه رفتم به هیچ حزبی هم وابسته نیستم بیشتر بخاطر نشر نظرات همشهریان بازگشتم چون همه دوست دارن بصورت ناشناس حرفشون رو بزنن به دلایل مختلف . اگر با هم همکار نباشیم، رفیقیم و اگر رفیق نباشیم، به هم محتاجیم و اگر محتاج نباشیم، یک جایی منافع مشترک داریم همه اینها دست به دست هم داده تا نتوانیم رک حرفمان را ولو سودمند و بنفع عموم است بزنیم یادمان نرود باید پشت هم بایستیم. پس معقول این است که رفاقتمان را بابت ادبیات به هم نزنیم و ملاحظات کاری و فامیلی و برادری را فدای شعر و داستان نکنیم. من از نقدهای پیشینم هیچ خاطره خوشی ندارم. اگر رفیق بودهایم، دشمن شدهایم و اگر سلام و علیک داشتهایم، حالا سایه هم را با تیر میزنیم. برای همین مدتهاست که کرکره نقادی را پایین کشیدهام
بهتر از من میدانید که نخبه کشی رسم هست بین ما بخصوص وقتی از خودمان باشد ک دیگر لذت ببشتری دارد!!
من همینقدر میدونم و میتونم اندازه دانشم میگویم شمایی ک بیشتر میدانی و میفهمی بیا بگو کمک کن
وقت تفسیر اتفاقات نیست وقت تعقیر است
شما میتونی چشمتو ببندی بعد بگی ندیدم
بگی نشنیدم
ولی چطور میتونی بگی نفهمیدم
ناپختگی علما در میدان سیاست در کنار نخبگانی منفعل ،نتیجه اش همین بوده است که هست شهرستان،آنهایی که توان تحول دارن و صاحب اندیشه اند باید وسط گود بیان و هر از گاهی از خودسانسوری دست بردارن و اقدام ب نقد عالمانه کنند همین خودسانسوری و گوشه گیری صاحبنظران واقعی فرصت را برای پوپولیستهای تازه ب دوران رسیده محیا میکند تا با چاپلسوسی و خوش رقصی پست بگیرند و جامعه ای را ب قهقرا ببرند
هر جامعه ای را صاحب نظران و حتی منتقدان وضع موجود جلو میبرند در جامعه ای ک منتقدانش از عواقب نوشتن هراس داشته باشند هرگز اصلاحات ساختاری ب نفع مردم انجام نمیشه
یکی از مشکلات جامعه نخبگان ما(به استثنای عده ای قلیل)وابستگی به طبقه برتر اجتماع است!!
هر کدام از ما به نوعی به گروههای مختلف قدرت یا ثروت وصلیم و بالطبع،از انتقادات زیربنایی و در نتیجه از تغییرات ساختاری بشدت هراس داریم!!
نکته: اینجا هرازگاهی به مذهب و مولوی ها که تاثیر بسزایی در جامعه دارند میپردازیم چون همه افکار و عقاید حق دارند نظر خود را آزادانه بیان کنند همانطور ک شما سالها تریبون داشتید و نظر خود را بیان کردید باید تحمل شنیدن خلاف نظر خود را داشته باشیم آزادیخواهی این نیست که هر صدا و نظری غیر از نظر و صدا و باوری را که با آن مخالفیم را در نطفه خفه کنیم آزادیخواهی یعنی توان و قدرت اینکه گوش هایمان را به شنیدن صداهایی جز صداهای محبوبمان و چشم هایمان را به دیدن رنگ ها و صداهایی جز رنگ و صدای مورد علاقه مان عادت بدهیم
مذهبی عزیز این را بدان به هر چیزی باور دارید اگر خلاف آن را مطالعه نکردین پس شما هیچ نمیدانید مثلن روزی شما مارکسیست هستید که چندیین کتاب ضد مارکس خوانده باشید روزی شما یک مذهبی و مسلمان واقعی هستید که چندین کتاب ضد اسلام و قران خونده باشین
وگرنه شما یک متعصب جاهلید
پس همشهری فرهیخته عزیز
مهم نیست شماچقدر خودتان را روشنفکر یا دانا می دانید و یا چقدر این برچسب گذاشته شده بر خودتان را باور دارید! مساله اینست که تا زمانی که نتوانید حرف مخالف خودتان را تحمل کنید و در مقابل ان استدلال بیاورید فقط ژست روشنفکری دارید!
خلاصه تا زمانی که تحمل حرف مخالف را به عنوان فرهنگ عمومی نپذیریم و برای هوراهای موافق تفکر خود هورا می کشیم و برای هو شدن تفکر مخالف خوشحال شویم جولان بیشتری برای اهالی قدرت فراهم می کنیم تا از این هوراها و هووها برای خود ردایی بدوزند!
ما ب دوتا چیز نیاز داریم برای بهبودی و رشد شهرمان
یکی افزایش دلسوزی
و دیگری افزایش تفکر نقادانه
≠====≠==============
پیرو نکته بالا حالا که شروع کردیم
از ایرادات در باب اداره و نحوه نوشتن بکاهید
چون من همواره در نزد دوستان یک یه ضربالمثل ترکی رو یاداوری میکنم که میگه سفرهای که باز نشه یه عیب داره، سفرهای که باز میشه هزار عیب. یعنی اگه شام ندی، عیبش فقط اینه که میگن یارو خسیس بود یه شام بمون نداد. ولی اگه شام بدی، میگن چرا فلانی رو دعوت کرد بهمانی رو دعوت نکرد؟ چرا یه نوع غذا بود فقط؟ چرا گوشتش کم بود؟ میخواستی برنج خارجی بدی نمیدادی بهتر بود!
کار سیاسی مثل سفره پهن کردنه. یا نباید بیای توش، یا وقتی اومدی باید سه تا ویژگی داشته باشی: ۱- پررو باشی. چون بهرحال قراره بگن گوشتش کم بود ۲- ول نکنی. چون باید ببینند هرچقدر بگن گوشتش کمه سفرهت رو جمع نمیکنی ۳- بشه روت حساب کرد. چون همونایی که میگن گوشتش کمه، سفره تو که همیشه بازه رو به اونایی که سفرهشون یه روز هست یه روز نیست، یه روز اینجاست یه روز یه جای دیگه، ترجیح میدن.
این سفره برای نذری نیست. برای تغییر دادن مزاج مهمانهاست. اگه اینو نمیفهمی بهتره جمعش کنی
==≠=================
.
شهروند و مخاطب عزیز این نکته را هم مدنظر داشته باشید در ذیل پست و نقهای حقیر
شما آزادید تا دلتان میخواهد انتقاد کنید.
ما هم هر جور ک میدانیم صحیح هست مینویسیم.
آزادی اندیشه همین هست
حتما که نباید همه با توافق بر له یا علیه یک نفر باشیم.
من فلان مدیر یا تفکر و روش را قبول دارم لذا ازش دفاع میکنم و این حق من هست.
شما انتقاد کنید بر اساس آنچه که شما آنرا صحیح میدانید.
نقد نخبگان یعنی نقد درست و منصفانه و هر کسی بر اساس تفکراتش مینویسد.
طرز تفکر هر کس براساس سطح فکر و وسعت دیدگاهش نتیجه زاییده ذهن اوست محترم هست و نمیشود انرا به کل جامعه تعمیم داد و نگاه جامعه ما باید تغییر کند ورنه بنده در این فضا این سخنی را تایید کنم ولی در عرصه عمل به همان شیوه سابق خود عمل خواهم کرد چرا که همه ما محصول جامعه ای بنام بلوچستانیم و مقتضیات زندگی در این اجتماع دل کندن از طوایف و اصلاح امور را برایمان سخت می کند و نهایتا دیده ودانسته اصول و قواعد نوین را شاید علی رغم میل باطنی مان نادیده بگیریم ولی صد حیف که این جامعه تغییرش دشوار هست و با قلم کوچک و میل باطنی ام نمیشود تغییرش داد و خویش را بایدکودکی بدانم که با شکلاتش قصد شیرین کردن دریا دارد
لذا دست یاری دراز میکنم نزد همه فرهیختگان فنوجی از همه طوایف و افکار
باتوجه به شغلم طی هفته به شهرهای همجوار بسیاری سفر میکنم نمیخوام وجه تمایزی را ذکر کنم ولی صد البته وضعیت روشن تری را برای شهرستانمان متصورم بشرطی که ازمنفعت خویش بگذریم ، واقع بین باشیم
ذکر نکته ای دیگر به مدیران و مسولین
*یا مکن با فیلبانان دوستی یا بنا کن خانه درخورد فیل. ...*
قبل از قبول مسئولیت بایست جوانب امر سنجیده شود، چالش های متعدد شهری، مشکلات اداری و...
بدانید عهده دار کنونی هر سازمانی مسئول کلیه امورات قبلی هم هست با همین شرایط پست رو میپذیره وگرنه میتونه پست رو رد کنه...
بهانه کردن کارهای مسئولان قبلی نشان از ضعف خودشه
====≠===========================
این روزها به خاطر نوشتن و نقد برخی از مطالب پیامی خصوصی با عنوان قلم فروشی و از این دست
یا اینکه چطور در اوایل از فلان مسول نقد و بعد از مدتی به حمایت از وی برخواستی
حقیر کوتاه به این دو مسله میپردازم
همه انهایی که این حرفها را میزنند، جرات نوشتن یک خط در دفاع از اعتقادات خود را ندارند و یا با اسمهای مختلف نظر میگذارند تا خدای ناکرده لو نروند.
من و امثال من با اسم و رسم مشخص مینویسیم و به صورت شفاف نظرات خود را بیان میکنیم
خود را استتار نمیکنم. مثال ادبیات ما شده مثال زرافه و فیل که به هیچ وجه نمیتوانند خود را جایی پنهان کند.
ما اگر قلم فروش یا چاپلوس بودیم، بازارهای بهتری برای فروش قلم بود. قیمتهایی که میشد با آن راحت زندگی کرد، و صاحب موقعیت شد بدون دغدغه!
بارها گفتهام، این قلم با تمام نواقصش، بارها سعی کرده ام در جهت حق باشد
ما سخت جانیم و به فحش، ناسزا و تهمت عادت داریم. تا الان از این سو برچسب میخوردیم حالا شما برچسب بزنید.
همیشه معتقد بودم آدمی باید تنها و تنها جلوی وجدان خودش پاسخگو باشد
نمیتوانم آفتاب را ببینم و بگویم شب است. نمیتوانم در تاریکی قدم بزنم وبگویم این روشن ترین خیابانی بود که دیدم. و اما مسله دوم بسیاری از ما در امور و مسائل مختلف به دیگران طعنه زده و ایراد میگیریم، که چرا نظرت در مورد فلان مسئله یا فلان فرد و فلان حزب و جناح و مسئول سیاسی و... عوض شده است. یا مگر تو نبودی که از فلان مسول انتقاد یا... تعریف میکردی یا بد میگفتی، پس حالا چه شده است که سخنی برعکس یا مخالف آن میگویی یا بالعکس؟
روزی حضور یک فرد را به صلاح شهرستان میدانستیم و حالا منتقد سیاستها و عملکرد فلانی هستیم.
تا وقتی این تفکر در جامعه حاکم است و همه را خودی و غیر خودی میکنیم، نمیتوانیم به آینده امیدوار باشیم
من انسانم و به ذات انسان بودن تغییر میکنم و قرار نیست همیشه در یک مکان ثابت ایستاده یا در یک موضع فکری باشم
تغییرات و دگرگونیهای فکری در مورد مسائل مختلف سیاسی اجتماعی و... نه تنها مذموم نیست، بلکه نشان از پویایی ذهن و تلاش برای آموختن و فراگرفتن و فرارفتن بیشتر است. انسان مرداب نیست که از اول تا آخر عمر یک سخن را بگوید. از یک ایدئولوژی و مرام سیاسی دفاع کند. یک صدا و یک رنگ را دوست داشته باشد. و هر تغییر و گذری را نشان انفعال و ضعف تلقی نماید.
و اتفاقا فاجعه آنجاست که انسانها دچار تحول نشوند و همیشه یک حرف و یک کنش و یک نگاه را ادامه دهد چنین افرادی نه به درد دوستی، نه به درد زندگی مشترک و نه به درد مدیریت میخورند هنر یک منتقد و متفکر(اصلا خود را عددی نمیدانم) نه ایستادن در یک موضع بلکه داشتن انعطاف و توان کنار آمدن با تغییرات و دگرگونیهاست
به امید روزی که احترام به یکدیگر را یاد بگیریم و دست از قضاوت آدمها بر داریم. روزی که قطعا یک روز خوب است. روزی که خواهد آمد و من به آن باور دارم.